حقیقت وحی نام تألیفی فلسفی ـ کلامی از جناب آقای اسماعیل دانش میباشد که به جای پایاننامه مورد قبول واقع شده است. این رساله دارای یک مقدمه و سه فصل است. فصل اول آن شامل بحثهای زیر میباشد؛
وحی در لغت: لغت شناسان، برای وحی، تعریفهای فراوان نمودهاند که از مجموع آنها به دست میآید که وحی، در لغت، به معنای اشارهی سریع، سخنان رمزی و پیامهای مخفیانه به وسیلهی نوشته یا اشاره است و از آنجا که تعلیم معارف الهی بر پیامبر(ص)، به صورت مرموزی انجام میگرفته، این واژه در آن به کار رفته است.
وحی در اصطلاح: وحی در اصطلاح اخص از مفهوم لغوی و مختص معارفی است که به شیوهی خاص بر انبیا القا شده است. هیچ اندیشمند و پژوهشگری موفق به تعریف حقیقی آن، نگردیده است. مجموع تعریفهای ارائه شده، تعریف شرحالاسمی است.
نگارنده وحی را، در اصطلاح، چنین تعریف نموده است: وحی عبارت است از ارتباط خاص معنوی، برای پیامبران الهی که از راه غیب، پیام آسمانی را در مییابند و خداوند این ابزار معرفتی را فقط در اختیار پیامبران، قرار داده است.
موارد استعمال وحی در قرآن فراوان است که برخی مواردش از این قرار میباشد: 1777;. درک غریزی؛ 1778;. ایجاد سنتها و نظامها؛ 1779;. اشاره؛ 1780;. الهام روحانی به انسان؛ 1781;. الهام روحانی به ملائکه؛ 1782;. وسوسههای شیطانی؛ 1783;. رسالت و نبوت؛ 1784;. وحی به معنای خبر.
گونههای وحی نبوی
وحی بر انبیا به سه نوع قابل تقسیم است:
الف. وحی مستقیم؛
ب. وحی از ورای حجاب؛
ج. وحی از طریق پیک.
نحوه دریافت وحی پیامبر( صلیاللهعلیهوآله )
دریافت و تلقی وحی توسط پیامبر اکرم(ص) به سه نحو بوده است:
1777;. رؤیای صادق؛
1778;. وحی مستقیم؛
1779;. وحی بهوسیلهی جبرییل.
وحی، بهوسیلهی جبرییل، به چهار صورت تحقق میپذیرفته است:
1779;1777;. بدون اینکه فرشته بر پیامبر(ص) ظاهر شود وحی را در روح ایشان القا میکرد؛
1779;1778;. گاهی به صورت زنگ در گوش پیامبر(ص) صدا مینمود؛
1779;1779;. گاهی هم جبرییل به صورت اصلیاش، که خدا او را بر آن صورت آفریده بود، بر پیامبر(ص) ظاهر میگشت؛
1779;1780;. گاهی فرشته به صورت انسانی در میآمده است و پیامبر( صلیاللهعلیهوآله ) را مورد خطاب قرار میداد.
وحی به معنای اصطلاحی، اختصاص به وحی نبوی(ص) دارد. برای القا یا وحی به سایر انسانها، «الهام» به کار میرود. در قرآن، از الهام به غیر نبی تعبیر به وحی شده که معنای لغوی آن لحاظ گردیده است.
بنابراین وحی از ویژگیهای انبیا است و به غیر انبیا الهام میشود. از منظر عرفا، فرق وحی و الهام در امور زیر میباشد:
1777;. الهام کشف معنوی و وحی کشف شهودی است؛
1778;. الهام برای نبی و غیر نبی است، ولی وحی اختصاص به نبی دارد؛
1779;. در الهام تبلیغ شرط نیست و وحی مشروط به تبلیغ است.
مشخصات چهارگانه برای وحی انبیا بیان شده است:
1777;. درونی بودن؛
1778;. معلم داشتن؛
1779;. استشعار؛
1780;. ادراک واسطهی وحی
فصل دوم، حقیقت وحی را، در الهیات غرب، بحث کرده که شامل بحثهای زیر است:
دورهی سنت دینی یا قرون وسطا تعریف شده است. متفکران دورهی سنت از جمله آگوستین قدیس، بوییتوس، جان اسکات، قدیس آنسلم، توماس اکویناس و اندیشههای رایج آنان در این دوره بیان گردیده است.
وحی در دورهی سنت دینی(قرون وسطا یعنی فاصلهی بین قرنهای پنجم تا پانزدهم میلادی) نیز روشن شده است.
دورهی تجدد دینی (قرنهای شانزدهم، هفدهم و هجدهم میلادی)، که گهوارهی تفکر جدید و نهضت اصلاحات مسیحی میباشد، تبیین گردیده است. اندیشمندان نهضت اصلاحات دینی از جمله مارتین لوتر و کالوین همراه با اندیشههایشان معرفی شده است. وحی، در دورهی تجدد دینی نیز بیان شده است که تفاوت فراوانی با حقیقت وحی در زمانهی سنت دارد.
در عصر تجدد و روشنگری، توسط شلایرماخر فیلسوف و متکلم آلمانی، فهم جدیدی از وحی ارائه شد که مورد توجه بسیاری از اندیشمندان غربی قرار گرفت. وی بر این باور بود که وحی، تجربهای دینی است. نگاه تجربی به دین، در قرن نوزدهم، به فکری عظیم تبدیل شد. در این قرن، عدهی کمی به اهمیت این پروژه واقف بودند. تقریبا یک قرن بعد از مرگ وی، با ترجمهی کتاب معروف او بهنام ایمان مسیحی، به زبان انگلیسی، اهمیت دیدگاه شلایرماخر آشکار شد.
آنچه باعث پیدایش نظریهی تجربهی دینی گردیده است عبارتاند از:
1777;. زمینهی علمی؛
1778;. زمینهی فلسفی؛
1779;. زمینهی دینی.
تجربهی دینی با وحی تفاوتهای اساسی دارد که برخی از آنها به قرار ذیل میباشند:
1777;. وحی، حالتی سرشار از اطمینان به صدق خود در پیامبر ایجاد میکند که جای هیچگونه شک و شبههای نسبت به صدق آن باقی نمیگذارد. تجربهی دینی و عرفانی با نوعی عدم اطمینان به صحت مضامین همراه میباشد؛
1778;. وحی، فعل الهی است که فقط به پیامبران عطا میشود، ولی تجربهی دینی به هر کس میتواند تعلق بگیرد؛
1779;. تجربهی دینی گاه از تلقینات فرد مؤمن، بدون واقعیت خارجی تحقق مییابد، ولی وحی به عنوان واقعیت خارجی، که از حقایق عینی حکایت میکند، تحقق مییابد؛
1780;. یقین برگرفته شده از وحی، منطقی است، ولی یقین، در تجربهی دینی، شخصی و روان شناختی است؛
1781;. در قلمرو وحی، باطل توان حضور ندارد؛ تجربهی دینی خطاپذیر است و دستکم، تجربهکنندگان در تفسیر آن گرفتار انحراف میشوند.
وحی، در فهم کارل بارت(1777;1784;1784;1782;1777;1785;1782;1784;م) متکلم و آموزشگر پروتستان سوییسی، که پس از جنگ جهانی اول پا به عرصهی گفتمان کلامی دنیای غرب گذاشته نیز مطرح شده و نقدهایش هم بیان گردیده است.
در عصر روشنگری، بهویژه در قرن نوزدهم علاوه بر نظریهی تجربهی دینی، برخی دانشمندان دیگر غربی مانند فرید وحی را نتیجهی بروز شخصیت درونی دانسته که این نظریه به دلایل زیر قابل قبول نیست:
1777;. نبوت و پیامبری به صرف ادعا ثابت نمیشود و باید مقرون به معجزه باشد. چنانکه پیامبران، در طول تاریخ، دارای معجزه بودهاند. افرادی که از طریق شخصیت درونی حقایقی را دریافت کردهاند مدعی نبوت نبوده و معجزهی وحی از خود نشان ندادهاند؛
1778;. علوم و اطلاعاتی که افراد از طریق شخصیت درونی خویش دریافت کردهاند با علوم و اطلاعات پیامبران قابل مقایسه نیست؛
1779;. طبق این نظریه، شخصیت درون انسان به هنگام تعطیل شدن قوای ظاهری آشکار میشود که زمینهی پیدایش این شخصیت در بیماران، افراد مست و اشخاص خواب و بسیار خسته، قویتر است، ولی در حال تلاش و کوشش خاموش باقی میماند، در حالی که پیامبران، در نهایت توجه و اشتغال، مورد وحی قرار گرفته است؛
1780;. شخصیت درونی بدون کمک از عوامل خارجی نمیتواند معلوماتی را که در حال تعطیل بودن حواس افاضه میکند، به دست آورد، در حالی که وحی پیامبران چنین نیست.
فصل سوم به حقیقت وحی در فلسفه و الهیات اسلامی پرداخته است و مشتمل بر مباحث ذیل میباشد:
فارابی وحی را نتیجهی عقل فعال دانسته که این تفسیر از چند جهت قابل خدشه است:
1777;. اول این که سیرهی علمی پیامبران گویای این نیست که آنان از خلال تأملات فلسفی، به مرحلهای رسیده باشند که از عقل فعال سود
ببرند. دوم اینکه پیامبران برخاسته از میان مردم و مانند انسانهای عادیاند و فقط سخنانشان موهبت الهی و از عالم غیب میباشد؛
1778;. طریق معرفت وحیانی از ادراکات عقلی کاملاً جداست. محتوای پیام وحی هیچگاه به اندیشههای متفکران خطور نکرده است؛
1779;. اگر فرمایشات فارابی درست باشد، باید تمام انسانها بتوانند، از طریق عقل فعال، مخاطب بیواسطهی وحی قرار بگیرند، حال این که چنین نیست؛
1780;. لازمهی تفسیر فارابی از وحی این خواهد بود که نبوت و وحی امری اکتسابی به شمار آید، در حالی که این معنا برخلاف رأی عموم مسلمانان و قرآن است.
برخی دانشمندان، برای آنکه میان اعتقاد به پیامبران و اصول علمی جدید مادی جمع ببندند، وحی را نتیجهی نبوغ دانسته که به چند جهت قابل خدشه است:
1777;. پیامبران برای ادعایشان معجزه داشتند، ولی نوابغ چنین نیستند؛
1778;. اگر این نظریه را قبول نماییم، فقط اعتقاد به وجود خدا باقی میماند و غیر از آن محصول فکر خطای انسانی شمرده میشود؛
1779;. پیامبر از برخی حوادث آینده خبر داده که به وقوع پیوسته است. هیچ نابغهای جرأت ندارد به مردم از سقوط فلان دولت، بهصورت قطعی درآینده، خبر دهد.
برخی وحی را کشف و شهود عرفانی پنداشتهاند که مورد خدشه میباشد: اول: مکاشفهی عرفانی، اکتسابی میباشد، ولی وحی افاضهی الهی است؛ دوم: در مکاشفات، احتمال خطا وجود دارد، ولی در وحی احتمال خطا نیست؛ سوم: وحی نبوت، پیام و مأموریت ابلاغ دارد؛ برخلاف مکاشفات عرفانی که به علم و عرفان صاحب کشف کمک میکنند.
پدیدهی وحی چنان اسرارآمیز است که در قالب هیچ فکر و اندیشهی متداول بشری نمیگنجد. فردی از حقیقت و واقعیت وحی و وحیپذیری آگاهی مییابد که با ضمیر پاک و قلب سرشار از عشق، تمام وجودش را تبدیل به بستر پذیرش وحدانیت کرده باشد و دیگران تنها میتوانند از آثار و علایم حقیقت وحی آگاهی یابند.
وحی، شعور مرموزی است که با شعور فکری مشترک میان افراد انسانها تفاوت دارد. فردی که به او وحی میشود هرگز شک نمیکند و نیاز به دقت نظر یا مطالبهی دلیل و برهان هم ندارد.
حقیقت وحی برای افراد عادی روشن نیست. حتی اگر پیامبر(ص) هم آن را برای ما شرح دهد، ما جز شبحی از این جهان مرموز و اسرارآمیز نخواهیم یافت. برای تقریب به ذهن به آیاتی که تا حدودی ناظر به ماهیت و حقیقت وحی هستند اکتفا میکنیم. قرآن میفرماید: «انه لقول رسول کریم»(تکویر، 1777;1785;)؛ «به تحقیق، این قرآن، کلام فرستادهی بزرگواری (چون جبرییل امین) است». «انه لقول فصل» (طارق،1780;)؛«به تحقیق، قرآن کلام وحی وجداکنندهی حق از باطل است».
از این دو آیه به دست میآید که وحی قرآن کریم، از نوع کلام و قول است.